سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 2742630

  بازدید امروز : 87

  بازدید دیروز : 392

وبلاگ موسسه رستگان www.mrastegan.ir

 
شوق، خوی صاحبان یقین است . [.امام علی علیه السلام]
 
تهیه کننده: سید مصطفی علم خواه ::: شنبه 89/7/17::: ساعت 8:54 صبح

کی برای کسی هدایت بخواهیم و دلسوزی کنیم؟و کی لعن اش کنیم؟ کی اجازه داریم کسی را لعن کنیم؟
در پاسخ به پرسش شما دوست عزیز، ابتدا مناسب است تا مواردی که در قرآن کریم ، به لعن کردن اشاره شده است ، مورد بررسی قرار دهیم: خداوند متعال در قرآن کریم سی و هفت بار «لعن» را با انتساب به خودش و نیز یک بار با انتساب به مردم به کار برده است. و این اندازه به کار بردن این واژه می تواند دلیل بر مشروعیت لعن باشد . در قرآن هیچ موردی وجود ندارد که از لعن نهی شده باشد، در حالی که از سبّ نهی شده است ؛ آن جا که می¬فرماید « وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ فَیسُبُّوا اللهَ عَدْواً »؛ « و شما مؤمنان به آنان که غیر خدا را می¬خوانند دشنام مدهید تا مبادا آنان هم از روی دشمنی و جهالت، خدا را دشنام دهند».(انعام؛ 108)
هم چنین با مراجعه به سنت نبوی پی می¬بریم که پیامبراکرم(ص) تعبیر «لعن» و مشتقات آن را در موارد بسیاری ، حتی در خصوص مسلمانان و برخی از صحابه به کار برده است ؛ نهی¬هایی که با غضب شدید همراه بوده است ؛ به جهت کارهای زشتی که از برخی اصحاب صادر شده بود. با مراجعه به موسوعه¬هایی که در مورد احادیث نبوی نوشته شده پی¬می¬بریم که بیش از سیصد مورد پیامبر بر دیگران لعن کرده¬اند». (1)در روایتی از وجود مبارک پیامبر(ص) آمده است : « خدا لعنت کند شراب ، شرابخوار ، ساقی ، بایع و مشتری آن را و … » (2)و نیز فرموده اند: « خدا لعنت کند رشوه¬دهنده و رشوه¬گیرنده را در قضاوت » (3)و همچنین از ایشان است که : خدا لعنت کند ربا و گیرنده و دهنده و نویسنده و شاهد … آنرا». (4)
در مجموع موارد لعنی که در قرآن کریم آمده است را می توان بر چهار محور کلی تقسیم نمود:
 1- در مورد ابلیس ؛ آن¬جا که می¬فرماید : « وَإِنَّ عَلَیکَ لَعْنَتِی إِلَى یوْمِ الدِّینِ »(5)؛ «وهمانا لعنت من بر توست تا روز جزا».
 2- در مورد عموم کافرین ؛ آن¬جا که می¬فرماید : « إِنَّ اللهَ لَعَنَ الْکَافِرِینَ وَأَعَدَّ لَهُمْ سَعِیراً » (6)؛ « همانا خداوند لعنت کرده کافران را و برای آنان جهنم را آماده نموده است».
 3- در مورد اهل کتاب به طور عموم و یهود به طور خصوص ؛ آن¬جا که می¬فرماید : « لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرائیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیمَ » (7)، « لعنت شدند کسانی که از بنی اسرائیل کافر شدند ، به زبان داود و عیسی بن مریم ».
 4- مواردی که لعنت بر عنوان عامّی وارد شده ، که قابل انطباق با مسلمین است ؛ مثال :
 الف) عنوان ظالمین : « ألا لَعْنَة اللهِ عَلَى الظَّالِمِینَ »(8)؛ « آگاه باش لعنت خدا بر ظالمان است».
 ب) عنوان کاذبین : « وَالْخَامِسَةُ أنَّ لَعْنَتَ اللهِ عَلَیهِ إِنْ کَانَ مِنَ الْکَاذِبِینَ » (9)، « و بار پنجم قسم یاد کند که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغ¬گویان باشد».
ج) عنوان ایذای رسول|: « إِنَّ الَّذِینَ یؤْذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَه » (10) « وکسانی که خدا و رسول را اذیت می¬کنند خداوند آنان را در دنیا و آخرت مشمول لعنت خود قرار داده است».
 د) عنوان رمی محصنات به زنا : « إِنَّ الَّذِینَ یرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالآخِرَة » (11) « کسانی که به زنان با ایمان و پاک¬دامن بی¬خبر از کار بد تهمت بستنند به تحقیق در دنیا و آخرت ملعون شدند».
 هـ ) عنوان قتل مؤمن : « وَمَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِیهَا وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَلَعَنَهُ وَأعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماً » (12)؛ « و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازاتش آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود . خدا بر او خشم و لعنت کند ، و عذابی بسیار شدید برایش مهیا سازد».
 و) عنوان نفاق : « وَعَدَ اللهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِی حَسْبُهُمْ وَلَعَنَهُمُ اللهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ (13) « خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده ، همان دوزخ برای کیفر آنان کافی است ، و خدا آنان را لعن کرده و برای آنان عذاب ابدی است».
ز) عنوان فساد و قطع رحم : « فَهَلْ عَسَیتُمْ إِنْ تَوَلَّیتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الأرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَکُمْ* أولَئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأصَمَّهُمْ وَأعْمَى أبْصَارَهُمْ »(14)؛ « شما منافقان اگر از فرمان خدا و طاعت روی برگردانید یا در زمین فساد و قطع رحم کنید باز هم امید دارید ؟ اینان همین منافقانند که خدا آنان را لعن کرده و گوش و چشمشان را کور گردانید». حال با توجه به اینکه لعن در بسیاری از موارد، اجازه داده شده است. حکمت لعن و در تقابل آن حب و دوستی و دلیل امر مسلمانان به آن دو چیست؟ در روایات اسلامی به حبّ (در رابطه با مصادیق حب به منتخب میزان الحکمة آقای ری شهری/117، مراجعه نمایید) و بغض توجّه خاص شده است ؛ چه در سطح کلّی ، آن جا که می¬فرماید : « هل الإیمان إلا الحبّ والبغض»(15) ؛ آیا دین، غیر از حبّ و بغض است » و چه در مورد و مصداق خاص ، همانند آن که رسول¬خدا(ص) به علی(ع) می¬¬فرماید : « یا علی حبّکَ إیمان و بغضک نفاق»(16) ای علی ! حب تو ایمان و بغض تو نفاق است». به چه دلیل این همه به حبّ و بغض تأکید می¬شود ؟
این سؤال را با بیان چند نکته توضیح خواهیم داد :
 1- می¬دانیم که حبّ و بغض دو نیروی بسیار عظیم است که اگر در حدّ کمال در وجود انسان یافت شود ، اثر بسیار عظیمی خواهد داشت ؛ مثلاً کسی که محبّت شخصی را به جهت آن که مظهر همه خوبی¬هاست در دل داشته باشد ، این در حقیقت بیانگر عشق و محبّت او بخوبی¬هاست و این عشق و محبّت نیروی بسیار عظیمی است که می¬تواند تمام قوا را در اختیار گرفته و به سوی محبوب اصلی- که همان خداوند متعال است- سوق دهد. و این همان کمال و سعادت مطلوب انسان است.
 2- از طرفی دیگر، بغض نیز در صورتی که در دل انسان نسبت به یک نفر که کاملاً شقی به وجود آید ، در حقیقت در وجود انسان تمام نفرت¬ها جمع می¬شود تا از آن شخص بیزار شود ، و این در حقیقت بیزاری از بدی¬هاست و از هر چه که انسان را از خدا دور می¬کند.
 3- اسلام بر خلاف برخی ادیان ، مانند سکه دورویی است که به لحاظ ضرورت اجتماعی به هر دو امر مهمّ (تولّی و تبرّی) سفارش کرده است . انسان نمی¬تواند خوب و بد و یا مظهر خوبی¬ها و بدی¬ها ، را با هم دوست داشته باشد ، زیرا دو امرِ متضادند.
 4- روان¬شناسان نیز بر این امر مهم تأکید دارند که بهترین راه (عمومی و خصوصی) برای تشویق مردم به حقّ و حقیقت و دوری از فساد و بدی¬ها ارائه الگوهایی کامل از هر دو طرف است ، که از حیث ادبی و هنری و روانی اثر بسیاری در جامعه می¬تواند داشته باشد.
 5- حبّ و بغض تنها در قلب نمی¬ماند ، بلکه ظهور و بروز دارد، مادامی که با شرع و عقل مزاحمت نکند اشکالی ندارد ، بلکه رجحان هم دارد. این مطلب از حیث روانی نیز قابل تأمل است ، زیرا ابراز و اظهار یک مطلب سبب تلقین در نفس انسان و ملکه شدن آن می¬شود. از همین رو ابراز تبرّی و تولّی در ساختن شالوده روحی انسان بسیار مؤثر است.
 6- تبرّی و تولّی و لعن کردن در حقیقت شعار دادن و اعلان خطر و بشارت است ؛ اعلان خطر است به مردم که ای مردم ! مواظب باشید دشمنانی در کمین بوده و هستند تا دین شما را ضایع کرده و شما را از مسیر مستقیم منحرف سازند ، از آنان پیروی نکنید . اعلان بشارت است به مردم در این که : ما الگوهایی بسیار کامل و خوب داریم که اگر دنبال آنها رفته و از آنان پیروی کنید ، قطعاً به حقّ و حقیقت و لقای الهی خواهید رسید و این در حقیقت از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر اجتماعی است.
 7- اصحاب پیامبر(ص) از جهاتی مورد توجه خاص مسلمانان¬اند ، زیرا آنان کسانی¬اند که آن حضرت را درک کرده و از او سخن شنیده و سیره عملی¬اش را مشاهده نموده¬اند . از طرفی ، به جهت فداکاری¬هایی که برخی از آنان در راه حفظ و گسترش اسلام داشته¬اند قابل تقدیرند ؛ از همین رو مسلمانان توجه خاص به آنان دارند. از سوی دیگر ، کسانی که سدّ راه پیشرفت واقعی اسلام بودند و باعث انحراف در جامعه اسلامی می¬شدند ، بزرگ¬ترین ضربه را به اسلام و مسلمانان زده¬اند ، به همین علّت است که الگوهای خوب و بد از میان صحابه انتخاب می¬شود. با این وصف ، به این نتیجه می¬رسیم که مسئله تولّی و تبرّی و لعن از ضروریات اجتماعی و از راه¬های سوق دادن مردم به حقّ و حقیقت و دوری از فساد و تباهی است. آری ، آنچه در باب لعن از آن نهی شده این است که لعن ذکر دائمی انسان باشد ، همان¬گونه که در روایات به صیغه مبالغه از آن نهی شده است و یا به گونه ای باعث اختلاف و تشتت میان مسلمانان و سوء استفاده دشمنان اسلام شود.
در مصادر حدیثی اهل سنت از پیامبر(ص) وارد شده است که مؤمن ، لعّان- یعنی بسیار لعن کننده- نیست. (17) ولی مرحوم فیض کاشانی آن را به لحاظ کمّی و عددی گرفته و حدیث را این¬گونه معنا کرده است : « مؤمن نباید همه را لعنت کند ، ولی از لعن مستحقان جلوگیری نکرده است ، وگرنه می¬فرمود : « لا تکونوا لاعنین » زیرا بین این دو تعبیر فرقی است که صاحبان ادب می¬فهمند. (18) پس از اینکه گستره مصادیق لعن را در منابع اسلامی به طور اجمال بررسی کردیم ، ذکرنکته ای نیز ضروری به نظر می رسد و آن دقت در مواقعی است که مانعی ازلعن کردن و یا دوستی پیش می اید.
به طور مثال، گاه اشخاصی با دستاویز قرار دادن جواز لعن اقدام به لعن عمومی مخالفین اهل بیت به صورت مطلق می نمایند که برخی از مصادیق آنان متاسفانه مورد قبول گروهی از فرق مسلمین می باشد و این امر سبب اختلاف آن گروه ها با شیعه می گردد. در حالی که اگر در این امر لحظه ای بیندیشیم این مطلب را به وضوح دریافت خواهیم کرد که اگر لعن کردن برخی ازمخالفین که جزء فرق مسلمین نیز شناخته می شوند، بخواهد سبب اختلاف در صفوف مسلمانان و یا سبب آزار و اذیت شیعیان دیگر مناطق توسط مخالفین و تسلط دشمنان اسلام بر مسلمانان به وسیله اختلاف افکنی از این راه شود, قطعا از مصادیق عدم جواز محسوب شده بلکه در پاره ای موارد، معصیت نیز تلقی می گردد، چه اینکه مقتدای ما حضرت امیر (ع) نیز در زمان غصب خلافتش، نه زبان به مخالفت گشود و نه شرکت در مجامع مسلمین را ترک کرد و آن را برای حفظ وحدت مسلمین ضروری می دانست.
نتیجه اینکه توجه به مصادیق لعن و دوستی در منابع اسلامی راه گشای ما در تولی و تبری است, ولی در این زمینه دقت در مصالح مسلمین و مسائل روز نیز از اهمیت شایانی برخوردار است.
پاورقی:
1.موسوعة اطراف الحدیث النبوى، ج6، ص 594 ـ 606.
2.سنن ابى داود ج 3 ص 324.
3. مسند احمد ج 2 ص 387.
4. الجامع الصغیر ج 2 ص 406
5.ص(38) آیه78
6. احزاب (33) آیه 64.
 7. مائده (5) آیه 78.
 8. هود (11) آیه 18.
 9. نور (24) آیه 7.
10.احزاب (33) آیه 57 .
 11.نور (24) آیه 23 .
 12.نساء (4) آیه 93 .
 13.توبه (9) آیه 68 .
 14.محمد (47) آیه 22- 23
 15.کافى، ج2، ص125، ح5; بحار الانوار، ج66، ص241، ح16. –
 16.معانى الأخبار، ص206; بحار الانوار ج30، ص42، ح13
 17.کنز العمال، ج1، ص146، ح720.
 18 . المحجّة البیضاء، ج5، ص222

 


 
 
 
 

جستجوی واژه ها

 

حضور و غیاب

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

بندگی[49] . خودسازی[46] . زندگی[44] . اخلاق[42] . عرفان[39] . سوال و پاسخ کوتاه[32] . سیاست[29] . نماز[27] . توحید[23] . خودشناسی[21] . اخلاق جنسی[18] . عشق[17] . گناه[16] . ایمان[15] . سوال و پاسخ کوتاه[13] . غفلت[12] . عبادت[11] . دعا[11] . اعتقاد[9] . توبه[8] . شناخت[8] . شیطان[7] . غیبت[7] . علم[7] . دنیا[7] . تربیت[7] . ازدواج[6] . احکام[6] . مذهب[6] . مرگ[6] . سیر و سلوک[6] . ولایت[6] . وظیفه[5] . معنویت[5] . ریا[5] . اجابت دعا[5] . خانواده[5] . توکل[5] . حجاب[5] . جامعه[4] . اخلاص[4] . امام زمان[4] . سلوک[4] . صبر[4] . عاشورا و عزاداری[4] . مراقبه[4] . عقل[4] . نماز شب[4] . نگاه[3] . والدین[3] . نهی از منکر[3] . غزلیات حافظ[3] . عادت[3] . عاشورا[3] . شوخی[3] . شرک[3] . ریاضت[3] . زیارت[3] . دین[3] . رمضان[3] . امید[3] . تبلیغ[3] . تصوف[3] . بصیرت[3] . انقلاب[3] . تفکر[3] . خدا[3] . حوزه و دانشگاه[3] . دروغ[3] . حیا[2] . حب دنیا[2] . حج[2] . خواب[2] . خداشناسی[2] . ارشاد[2] . تقوا[2] . حقوق[2] . چله نشینی[2] . توحیدی[2] . اهل بیت[2] . انتقاد[2] . انسان[2] . پرورش روح[2] . ترس[2] . اخلاق اجتماعی[2] . آخرت[2] . آرامش[2] . رزق و روزی[2] . دینداری[2] . ذکر[2] . رابطه با خدا[2] . زهد[2] . سعادت[2] . شخصیت[2] . شهادت[2] . شهوت[2] . سیر و سلوک[2] . شادی[2] . طلسم[2] . غضب[2] . فحش[2] . فکر[2] . فکر گناه[2] . قرب[2] . عمل[2] . عمل صالح[2] . عزاداری[2] . عزت[2] . گریه[2] . گذشت[2] . گناه و توبه[2] . معاشرت[2] . قلب[2] . کربلا[2] . کمال[2] . گوناگون[2] . هدف[2] . نماز صبح[2] . نفس[2] . مهدویت[2] . مهمانی . موسیقی . موفقیت . مومن . ناامیدی . نامحرم . نبوت . نسبیت . نفاق . نفرت . نفس اماره . نقش زنان . معیشت . مهار نفس . نماز قضا . نماینده،مجلس . همت و اراده . همسر . هنر . هو . هوس . واجب . نوحیدی . نیت . نماز جمعه . وحدت وجود . ورزش . ولایت فقیه . ولایت مداری . یاد خدا . کرامت، شفای بیماران . کربلا، عاشورا . لباس . لذت نماز . لعن . لواط . ماه رجب . مجادله . مجذوب، سالک . محاسبه . محبت . محبوبیت . محیط آلوده . مدپرستی، مدگرایی . کمال-خودشناسی-خودسازی . کینه . کم خوری . قلب سلیم . قهر . قیصر امین پور . کرامت . معرفت . معرفت خدا . معروف،منکر . معصومین . مسافرت . مسلمان واقعی . مصاحبه . گناهان صغیره . گرایش به بدی . گره در کار . عرفان کاذب . عریضه . عشق الهی . عشق مجازی . عصبانی . غذا خوردن . غرور . علم و عمل . عمر . عمره . قرب به خدا . قساوت . قضاوت . قطب . فنای فی الله . فیلم . قبر . قبولی عمل . قدرت . فطرت . فقر . غلفت . غم و غصه . طول عمر . ظرفیت . عاقبت به خیری . عبودیت . عجب و خودپسندی . شیعه . شیعه، شهادت طلبی . صحت عمل . صراط . صفات . صوفیه . طلبگی . طلبه . شادی و نشاط . شانس . سیره ائمه . سیاسی . سید حیدر آملی . سوال و پاسخ کوتاه 21 . شهید،شهادت . شناخت امامان . شخصیت ها . شرک . شکر . شلوار لی . سکس . سکولاریسم . سلامت . سلوک، عرفان، شیعه . سوء عاقبت . زیبایی . سالمندان . سالک، مجذوب . سختی ها . زبان . زنا . رابطه با دختران . رجبعلی خیاط . رحمت . رحمت خدا . دین داری . دین، وحی . خودسازی-رشد- . خودسازی-سیر و سلوک- . رضایت . رضایت خدا . رفاقت . روابط نامشروع . روزه . روشنفکر . آرزو . آرزوی مرگ . آزادی معنوی . ابتلا . آداب سلوک . احترام والدین . احضار ارواح . اخلاق اجماعی . اراده . اراده، گناه . ارامش . انتخاب، مجلس . امامان . امتحان . اعتماد به نفس . اعتکاف . اقتصاد . استجابت . استجابت دعا . استراتژی . اسلام . اسم ذات . اشک . اصولگرایی . تجلی . تجمل گرایی . تصوف و درویشی . تعادل . تغذیه . تفکر . پسر و دختر . پوشش . بصیرت- . بهشت، برزخ . بی نماز . بینش سیاسی . پائولوکوئیلو . پاکی قلب . پرخوابی . انسان، خوب و بد . انرژی . اهل بیت- . اولیای خدا . اینترنت . بخشش گناه . بخل .
 

مشترک شوید